loading...
آهنگ،پوستر،قالب وبلاگ،مداحی
آخرین ارسال های انجمن
mohammad-gh بازدید : 150 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)
عبدالباقي عمري‏

عبدالباقي بن سليمان بن احمد عمري فاروقي موصلي، به سال 1204 ه.ق. در موصل متولد شده و در بغداد مناصب حکومتي داشته است. او به سال 1279 ه.ق در بغداد وفات يافت و در همانجا دفن شد. نسب او به عمر بن خطاب مي‏رسد و قصيده‏اي در مدح اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام دارد.

قضي نحبه في يوم عاشور من غدت
عليه العقول العشر تلطم بالعشر

قضي نحبه من راح للحرب خائضا
يبحر دم فانصب بحر علي بحر

عقول ده گانه در مصيبت کسي که در روز عاشورا به شهادت رسيد، دست بر سر زدند. او دريايي از علم بود که (در روز عاشورا) در ميان دريايي از خون غرق شد.

 


 

 

سعيد بن عبدالله حنفي

حنفي منسوب به حنفيه بن لجيم، تيره‏اي از بکر بن وائل، قبيله‏اي از اعراب عدناني شمالي مي‏باشند و سعيد اهل کوفه بود.
نام او در بعضي از منابع «سعد بن عبدالله» وارده شده است.
او از افراد جان بر کف شهداي کربلا، حماسه ساز، شورانگيز و انقلابي بزرگي بوده است. مبارزات بسيار پرشوري در قيام کربلا از خود به يادگار گذاشته است.
او از همان زماني که خبر هلاکت معاويه به کوفه رسيد مبارزات انقلابي خود را شروع کرد. و در کوفه از عباد و از شجاعان و از افراد سرشناس شيعه محسوب مي‏شد. سعيد و هاني بن هاني سومين گروه از فرستادگان کوفيان بودند که دعوت نامه‏هاي کوفيان را به حضرت امام حسين عليه‏السلام رسانيدند.
گروه اول فرستادگان کوفيان: عبدالله بن وائل و عبدالله بن مسمع (سبع).
گروه دوم: قيس بن مسهر و عبدالرحمن بن عبدالله بودند.
سعيد بن عبدالله و هاني بن هاني دعوت نامه هفت نفر از سران کوفه را که عبارتند از: شبث بن ربعي - حجار بن ابجر - يزيد بن الحرث - يزيد بن رويم - عزرة بن قيس - عمرو بن الحجاج - محمد بن عمير، خدمت امام عليه‏السلام رساندند. وقتي که مسلم عليه‏السلام به کوفه آمده و در منزل مختار بود، سعيد بن عبدالله از اولين مستقبلين و بيعت کنندگان جدي با مسلم عليه‏السلام بود.
بعد از نماز مغرب شب عاشورا حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام طي سخناني از اصحاب تشکر کرد و بيعت را از آنان برداشته و فرمود: «مي‏توانيد ميدان کربلا را ترک کنيد، چرا که اينان فقط با من کار دارند».
هر يک از اصحاب و اهل بيت جوابهاي شورانگيزي به امام عليه‏السلام دادند، از جمله سعيد بن عبدالله عرض کرد:
«نه به خدا قسم اي پسر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم، ما هرگز وانمي‏گذاريم تو را، تا خداي تعالي بداند که ما از تو و پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم محافظت کرديم. و اگر بدانم که کشته مي‏شوم سپس زنده شده و سوزانده مي‏شوم و پس از آن متلاشي شده و در هوا پراکنده مي‏شوم، تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمي‏شوم تا مرگ خود را در نزد تو ببينم. پس چگونه جنگ نکنم در حالي که اين يک کشته شدن است، پس از آن به کرامتي که براي آن هرگز پاياني نيست مي‏رسم.
سعيد در ظهر روز عاشورا از جمله افرادي بود که جان خود را سپر امام عليه‏السلام کرده تا آن حضرت با نيمي از اصحاب، نماز ظهر (خوف) اقامه کرده و نيم ديگر به دفع دشمن پرداخته تا نوبت نمازشان برسد.
سعيد روز عاشورا در پيش روي آن حضرت ايستاده و خود را هدف تيرها نموده بود و هر کجا که آن حضرت حرکت مي‏کرد در پيش روي آن حضرت بود تا اين که روي زمين افتاد، و در اين حال مي‏گفت: «خدايا لعن کن اين جماعت را، لعن عاد و ثمود، اي خداي من سلام مرا به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خود برسان و به او ابلاغ کن آن چه به من رسيد از زحمت و جراحت و زخم چه اين که من در اين کار قصد کردم نصرت ذريه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم تو را.»
او اين سخنان را گفته و به شهادت رسيد. در بدن سعيد به غير از زخم شمشير و نيزه، سيزده چوبه تير يافتند.
به نقل شيخ ابن نما حضرت امام حسين عليه‏السلام و اصحابش نماز را فرادي و به اشاره خواندند.
سعيد بن عبدالله در زيارت ناحيه مقدسه يکي از افرادي است که بيشترين توجه به او شده است.
وقتي که سعيد در محافظت از امام عليه‏السلام زخمي شده و بر زمين افتاده و در حال شهادت بود، چشمهايش را باز کرد و به صورت امام عليه‏السلام تماشا کرده و به آن حضرت عرض کرد: «اوفيت يا ابن رسول الله؟؛ اي پسر رسول خدا، به عهدم وفا کردم؟»
امام عليه‏السلام فرمود: «نعم انت امامي في الجنة؛ آري وفا کردي و تو پيشاپيش من در بهشت هستي.»

 


کمال الدين اصفهاني‏

اسماعيل بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني، ملقب به خلاق المعاني، او و پدرش هر دو در قصيده سرايي مشهورند. سبب شهرت او را به خلاق المعاني آن دانسته‏اند که در شعر وي معاني دقيقه مضمر است که بعد از چند نوبت مطالعه ظاهر مي‏شود. از جمله‏ي ممدوحان او رکن الدين مسعود از آل صاعد اصفهان، جلال الدين منکبرني خوارزمشاه، حسام الدين اردشير از آل باوند و اتابک سعد بن زنگي هستند. وي دوره‏ي وحشتناک حمله‏ي مغول را درک کرد و به چشم خويش قتل عام مردم اصفهان را به دست مغولان به سال 633 ه.ق. ديد و خود نيز دو سال بعد، 635 ه.ق. به دست مغولي به قتل رسيد. کمال الدين در آوردن معاني دقيق و باريک انديشي مهارت دارد و در التزامات صعب و تقييد به آوردن مفاهيم مشکل، چيره دست است. ديوان او به طبع رسيده است.
اين شاعر توانمند ايراني اشعار زيادي را در رثاي شهيدان کربلا و حضرت امام حسين عليه‏السلام سروده است که به مناسبت برخي از آن اشعار ذکر مي‏شود:

اين واقعه‏ي هايل جانسوز ببينيد
وين حادثه‏ي صعب جگر سوز ببينيد

بر باز ببينيد ستم کردن گنجشک
بر شير، شغالان شده پيروز ببينيد

آن سلطنت و قاعده‏ي حکم که دي بود
وين عجز و پريشاني امروز ببينيد

از دود دل خلق درين ماتم خونبار
يک شهر پر از آتش دلسوز ببينيد

ور عيسي يک روزه نديدي که سخن گفت
نقالي اين طفل نو آموز ببينيد

چون محرم رسيد و عاشورا
خنده بر لب حرام بايد کرد

وز پي ماتم حسين علي
گريه از ابر وام بايد کرد

لعنت دشمنانش بايد گفت
دوستداري تمام بايد کرد

اگر کسي پسري را از آن تو بکشد
به عمر خويش ره لعنتش رها نکني‏

اگر کشنده‏ي فرزند مصطفي ست يزيد
حديث لعنت و نفرين او چرا نکني؟

تو بر شکنده‏ي فرزند خود مکن لعنت
چو بر کشنده‏ي فرزند مصطفي نکني‏

 

mohammad-gh بازدید : 101 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)
علامت

از ابزار و وسايل عزاداري امام حسين‏ «ع‏» که در هيئتها و دسته‏هاي مذهبي به کار گرفته‏مي‏شود.علامت به معناي نشانه است.اين علامتها هم نشانه‏هاي گروههاي عزادار محسوب مي‏شده است و کساني هم که آن را حمل مي‏کردند، «علامت کش‏» بودند، يعني ‏علم بردار.به نوشته دهخدا: «صليب مانندي که بر چوب يا آهن افقي آن از سوي پايين‏شالهاي ترمه آويزند و از سوي زبر لاله و تنديسهايي از مرغ و جز آن نصب کنند و درميان زبانه‏اي از فلز طويل دارد و بر نوک آن فلز پر يا گلوله‏اي از شيشه الوارن نصب کنندو اين زبانه‏هاي فلزي که به‏ «تيغ‏» مشهور است، سه يا پنج باشد و در مراسم عزاداري‏محرم پيشاپيش دسته‏ها به حرکت آرند».[1] «شيئي است فلزي و کار صنعتگران اصفهان‏ که قدمت آن به عهد سلاطين صفوي مي‏رسد، داراي تعدادي زبانه، گنبد، گلدان و طاووس بوده و آن را با شالهاي سبز و سياه و قهوه‏اي و پر طاووس و سکه‏هاي نقره و شمشير و قمه و خنجر زينب مي‏کنند و در آخر دسته‏ها به حرکت در مي‏آورند... عده‏اي‏از جوانان هم نذر مي‏کنند که همه ساله بايد در بردن علمات، سهم داشته باشند».[2] به ‏آن علمات هم مي‏گويند.شباهت آن به صليب، مي‏رساند که پس از ارتباط ايران با اروپاييها در عصر قاجار، از آيينهاي مذهبي مسيحيت اقتباس شده است.به هرحال، نمودها و مظاهري است که گاهي عزاداران را از محتوا و اصل عزاداري و اقامه‏ شعائر ديني باز مي‏دارد.


منصب نوکري

عنواني است که مداحان و روضه خوانان، از روي عشق و علاقه، به مولايشان‏ ابا عبدالله‏ «ع‏» به کار و شغل خود مي‏دهند و به آن افتخار مي‏کنند و امام حسين‏ «ع‏» را ارباب‏و خود را نوکر به حساب مي‏آورند و اين نوکري را با پادشاهي عوض نمي‏کنند.شايسته آن ‏است که اين نوکري، خلوص و حقيقت داشته باشد و صرف ادعا نباشد، حقيقت آن وقتي ‏است که ميان نوکر و ارباب، اطاعت از يک سو و لطف از سوي ديگر باشد.مرحوم‏ محدث نوري گويد: «به مجرد ذکر فضايل و مناقب و حالات و مصائب حضرت ‏سيد الشهدا «ع‏» کسي سمت چاکري و منصب نوکري آن حضرت را پيدا نخواهد کرد... روضه خوان آنگاه در قطار چاکران آن حضرت در آيد که آنچه گويد، براي حق عز و جل واداي حق و اوليائش عليهم السلام باشد، و الا کاسبي خواهد بود که آن فضايل و مناقب راسرمايه نموده و به آن مشغول تجارت شده، ابدا حقي به کسي ندارد»[1] .


اشک

«چشم گريان، چشمه فيض خداست‏».گريستن بر ابا عبدالله الحسين‏ «ع‏» ثواب بسيار دارد.[1] فرشتگان، پيامبران، زمين و آسمان، حيوانات صحرا و دريا هم بر عزاي حسين‏ «ع‏» گريسته‏اند.[2] اشک ريختن، نشانه پيوند قلبي با اهل بيت و سيد الشهدا است.اشک، دل را سيراب مي‏کند، عطش روح را بر طرف مي‏سازد و حاصل محبتي است که نسبت به ‏اهل بيت‏ حاصل مي‏شود. همدلي و هماهنگي روحي با ائمه، ايجاب مي‏کند که در شادي ‏آنان شاد و در غمشان محزون باشيم.اين نشان شيعه است که‏ «يفرحون بفرحنا و يحزنون ‏لحزننا...»[3] قلبي که مهر حسين‏ «ع‏» را داشته باشد، بي شک به ياد مظلوميت و شهادت او مي‏گريد.اشک، زبان دل و شاهد عشق است.

آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آيد برون
تا که نامت مي‏برم از ديده آب آيد برون

رشته الفت بود در بين ما، کز قعر چاه
کي بدون رشته، آب بي‏حساب آيد برون؟

تا نسوزد دل، نريزد اشک و خون از ديده‏ها
آتشي بايد که خوناب کباب آيد برون

مهر تو شيرازه‏ «ام الکتاب‏» خلقت است
مشکل اين شيرازه از قلب کتاب آيد برون

گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشي
برگ بي‏حاصل شود گل، چون گلاب آيد برون[4] .

گريستن در سوگ شهداي کربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه‏ فکري و روحي با اين مکتب است و اشک ريختن، نوعي امضا کردن پيمان و قرارداد مودت با سيد الشهدا است.ائمه شيعه، گريستن بر مظلوميت اهل بيت و عزاي حسيني را تاکيد کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذيرفته‏اند.امام صادق‏ «ع‏» فرموده است: «نزد هر کس که ما ياد شويم و چشمانش اشک‏ آلود شود، حتي اگر به اندازه بال مگسي ‏باشد، خداوند گناهانش را مي‏بخشايد، هر چند چون کف دريا فراوان باشد.»[5] به گفته صائب:

در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز يوسف خبر، اين قافله دارد

دستور امامان به گريستن بر امام حسين‏ «ع‏» بسيار اکيد است.امام رضا «ع‏» به ريان بن ‏شبيب در حديث مفصلي فرمود: «يابن شبيب!ان کنت باکيا لشي‏ء فابک للحسين بن علي بن‏ابي طالب فانه ذبح کما يذبح الکبش...».[6] اگر بر چيزي گريه مي‏کني، بر حسين بن علي گريه‏کن، که او را همچون گوسفند، سر بريدند.در حديث ديگري فرموده است: «محرم، ماهي‏است که مردم دوره جاهليت جنگ در آن را ناروا مي‏دانستند، ولي در اين ماه، دشمنان، خون ما را بناحق ريختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت ‏گرفتند و به خيمه‏هاي ما آتش زدند و غارت کردند و در کار ما، براي رسول خدا هيچ‏ حرمتي را رعايت نکردند.روز حسين (عاشورا) پلکهاي ما را مجروح و اشکهايمان راجاري کرد و ما از سرزمين کربلا، گرفتاري و رنج به ميراث برديم.پس بايد بر کسي‏ همچون حسين، گريه‏کنندگان بگريند، که گريه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو مي‏ريزد.»[7] .
خود امام حسين‏ «ع‏» فرموده است: «انا قتيل العبرة، لا يذکرني مؤمن الا بکي‏»،[8] من ‏کشته اشکم، هيچ مؤمني مرا ياد نمي‏کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم) مي‏گريد.امام‏سجاد «ع‏» بيست ‏سال بر امام حسين عليه السلام گريست و هرگز طعامي پيش او نمي‏گذاشتند مگر آنکه گريه مي‏کرد.[9] به فرموده امام صادق‏ «ع‏»: هر ناله و گريه‏اي ناپسند و مکروه است، مگر ناليدن و گريستن بر حسين عليه السلام: «کل الجزع و البکاء مکروه‏ سوي الجزع و البکاء علي الحسين‏».[10] .
هم گريستن، هم گرياندن، هم خود را شبيه گريه‏کنندگان در آوردن (تباکي) پسنديده‏است و اجر دارد.اين همه فضيلت که براي گريه بر حسين‏ «ع‏» بيان شده و اينکه اشک‏چشم، آتش دوزخ را فرو مي‏نشاند و غمگين شدن در سوگ شهيدان کربلا ايمني از عذاب‏است، در صورتي است که گناه و فسق و آلودگي انسان در حدي نباشد که مانع رسيدن اين‏ فيض الهي گردد.اشکي که مبين پيوند عاطفي و رابطه مکتبي و اتصال روحي با راه و فکرو خط ائمه و سيد الشهداست، حتما زمينه‏ساز پرهيز از گناه مي‏گردد.به تعبير شهيد مطهري: «گريه بر شهيد، شرکت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسين‏ «ع‏» بواسطه شخصيت عاليقدرش، بواسطه شهادت ‏قهرمانانه‏اش، مالک قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر کساني که بر اين‏ مخزن عظيم و گرانقدر احساسي و روحي گمارده شدند، يعني سخنرانان مذهبي، بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظيم حسيني بهره‏برداري صحيح کنند، جهاني اصلاح خواهد شد.»[11] پس مهم، شناخت فلسفه گريه در راستاي احياي عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسيني و فرهنگ کربلاست، نه گناه کردن و آلودگي، به اميد پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم‏ نيست که دل و جان آلوده، آن همسويي را با امام داشته باشد که با ياد مصائبش گريه کند.
گريه در فرهنگ عاشورا، سلاح هميشه براني است که فرياد اعتراض به ستمگران را دارد. «اشک‏»، زبان دل است و گريه، فرياد عصر مظلوميت.رسالت اشک نيز پاسداري از «خون شهيد» است.امام خميني‏ «ره‏» فرمود: «هر مکتبي، تا پايش سينه‏زن نباشد، تا پايش‏گريه‏کن نباشد، تا پايش توي سر و سينه‏زن نباشد حفظ نمي‏شود...»،[12] «گريه کردن برشهيد، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است‏»،[13] «گريه کردن بر عزاي امام حسين، زنده‏نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معني است که يک جمعيت کمي در مقابل يک ‏امپراطور بزرگ ايستاد...، آنها از همين گريه‏ها مي‏ترسند، براي اينکه گريه‏اي است که گريه ‏بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است.»[14] .

هر چند نيست درد دل ما نوشتني
از اشک خود، دو سطر به ايما نوشته‏ايم[15] .

اشک، سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقي است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسين بن علي‏ «ع‏» مجذوب مي‏شود.به فرموده رسول خدا «ص‏»: «ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا».[16] براي شهادت حسين‏عليه السلام حرارت و گرمايي در دلهاي مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمي‏شود.

کدام عاشق در اين ره در بلا نيست؟
کدامين دل شما را مبتلا نيست؟

اگر در سوگتان شد ديده نمناک
اگر از عشقتان دل گشت غمناک

گواه عشق ما اين ديده و دل
رساند «اشک‏» و «غم‏» ما را به منزل

کنون ماييم و درد داغداري
کنون ماييم و اشک و سوگواري

هنوز اشک عزا پيوسته جاري است
رواق چشممان آيينه‏کاري است

غدير ما محرم دارد امروز
محرم، بذر غم مي‏کارد امروز[17] .

امروز هم، اشک و گريه، رابط ما با حسين است و ما با شوري اشکهايمان، سر سفره‏ محبت ‏سيد الشهدا نشسته‏ايم و نمک پرورده ابا عبدالله هستيم، از اين رو، اين مهر با شير مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مي‏شود.

mohammad-gh بازدید : 115 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)
الظليمة الظليمه

ظليمه، آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگيرند، آنچه را که نزد ظالم درخواست ‏مي‏کني.[1] کلماتي حاکي از ظلم و ستمي که بر امام حسين‏ «ع‏» از سوي امت روا شد.اين ‏تعبير، در زيارت ناحيه مقدسه آمده و اينکه ذو الجناح، اسب سيد الشهدا «ع‏» پس ازکشته شدن امام، همهمه‏ کنان و اشکريزان و بي‏صاحب به سوي خيمه‏ها مي‏آمد، در حالي‏که مي‏گفت: «الظليمة الظليمة لامة قتلت ابن بنت نبيها»،[2] داد از دست امتي که پسر دختر پيامبر خود را کشته‏اند.

 


کمکي رفتن
در عرف رايج هيئتهاي عزاداري، براي با شکوهتر برگزار شدن مراسم، گاهي افراد يک ‏تکيه يا هيئت به کمک يکديگر مي‏رفتند و با هم عزاداري مي‏کردند و نوبت بعد، آنان به ‏کمک اينها مي‏رفتند.اين دسته‏هاي کمکي با توافق و اعلام قبلي سران هيئتها به ديدار هم‏ مي‏رفتند. هنگام استقبال و بدرقه دسته‏هاي عزادار که به کمک مي‏آمدند، اشعار و نوحه‏هاي خاصي مي‏خواندند که نشان سپاس از آنان و درخواست قبولي عزاداري ازسوي خداوند بود.اين سنت، الهام بخش روح تعاون و ياري در راه گراميداشت مراسم ‏عزاداري است و تلاش در رونق بخشيدن به دستگاه ابا عبدالله‏ «ع‏» را به پيروان راهش‏درس مي‏دهد.

مياندار
کسي که به لحاظ سن و سابقه و مهارت، در مجلس و محفل، محور قرار گيرد، صدر نشين مي‏شود و به اداره جلسه و هدايت ‏يک گروه براي انجام کاري مي‏پردازد، مثل ‏مياندار در زورخانه براي ورزش باستاني، يا ميانداري در دسته‏هاي زنجير زني و مجالس ‏سينه زني، «آنکه در ميان صف سينه زنان يا زنجير زنان قرار مي‏گيرد و مباشر و مسؤول ‏هماهنگي و يکنواختي و نظم کار آنهاست‏».[1] .

اني
پايه گذار، مؤسس.در فرهنگ عاشورا و مراسم سوگواري، کسي که بر پاي دارنده‏مجلس عزا يا تعزيه و روضه و سخنراني براي امام حسين‏ «ع‏» و ديگر معصومين است. باني مجلس معمولا بنا به نذر و نياز يا از روي عشق و علاقه دست به اين کار مي‏زند ومتکفل خرج و هزينه پذيرايي و اجرت روضه خوان و تعزيه خوان و واعظ و محل‏برگزاري جلسه مي‏شود.به مؤسس ساختن مسجد و حسينيه هم باني گفته مي‏شود.رسم ‏است که واعظ و مداح، باني مجلس را ياد و دعا مي‏کند که خداوند قبول فرمايد و موردعنايت و کرم ابا عبدالله‏ «ع‏» قرار گيرد.
mohammad-gh بازدید : 122 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)
عبدالرحمن بن عبدالله ازدي‏

از پيکهاي سيدالشهداء عليه‏السلام مي‏باشد. او همراه قيس بن مسهر صيداوي مأموريت يافته بود که نامه‏ي حسين عليه‏السلام را به مردم کوفه برساند.
به نظر معجم رجال الحديث عبدالله ازدي همان عبدالرحمن بن عبدالله ارحبي مي‏باشد، که در روز عاشورا به فيض شهادت نايل گشت.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما دوست دارید این وبلاگ بیشتر در چه زمینه ای فعالیت کند؟
    نظرتون در مورد وبلاگ؟
    بهترین آهنگ غمگینی که گوش کردین چی بوده؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1444
  • کل نظرات : 89
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 218
  • آی پی امروز : 117
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 214
  • باردید دیروز : 77
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 291
  • بازدید ماه : 1,601
  • بازدید سال : 45,395
  • بازدید کلی : 521,803
  • پیشواز